گزارش سفر به گلستانک
گزارش سفر اعضای انجمن یوزپلنگ ایرانی به منطقه حفاظت شده البرز مرکزی و منطقه گلستانک - مردادماه ۱۳۹۱
كارشناس حیات وحش: مرتضي اسلامي دهكردي
سرپرست برنامه: محمد گائیني
محیط بانان حاضر در منطقه در زمان بازدید ما: رحمان اسحاقی، عمران شيخ الاسلامی، مهدی کیا، جلال قره داغی، مهدی بابازاده و جعفر مقسم.
***
تهیه گزارش: امیر علی موسی خان بختیاری (از اعضای نوجوان انجمن یوزپلنگ ایرانی)
ویرایش و تنظیم: سولماز پروین
***
توضیح: این یک گزارش علمی نیست و بیشتر حکم سفرنامه دارد.
روز اول:
ساعت 4 صبح روز چهارشنبه 11/5/1391 است. يكي از روزهاي گرم تابستاني! كوله ام را بسته ام و آذوقه را فراهم كرده ام. از جزئيات كارهاي هم سفران خبر ندارم اما اشتیاق زیادی برای دیدن دوستان دارم. ناگهان صداي زنگ پيامك به صدا در مي آيد. زنگي كه براي ما روح بخش بود. در اين وقت صبح گمان مي كنم كه سرپرستمان محمد گائيني باشد كه پيام آماده باش و صبح بخير را فرستاده است. از خانه خارج مي شوم ساعت 4:30 صبح است وعده ما 5 صبح در محل قرارمان بود.
ساعت 5 صبح است؛ چهارشنبه 11 مردادماه 1391 میدان ونک، و یک دستگاه ون که منتظر ماست! همه نفرات سر ساعت حاضر شده اند. خیلی زود کوله ها را بار می زنیم. از ميدان ونك به سمت لواسانات حركت كرديم. مسير حركت ما از ميدان ونك آغاز و به اواسط جاده یوش بلده ختم مي شد. راهنماي مسير حركت ون يكي از اعضاي با تجربه و خوش ذوق گروه، آقای اصغر بيات است.
در اوايل مسير از کنار منطقه حفاظت شده ورجین عبور می کنیم كه براي تعدادي از نفرات گروه يادآور سفر خاطره انگيز زمستان سال قبل به این منطقه و بازدید حیات وحش آن بود.
در طول مسیر طبق رسم و رسومات سفرهاي انجمن، هر یک از همسفران به معرفي خود می پردازند، از تجربیاتشان می گویند و نحوه آشنایی با انجمن یوزپلنگ ایرانی را مرور می کنند.
در ادامه و همچون آب در مسير جاده یوش بلده روانه شديم و خیلی زود به ابتدای مسیر کوهنوردی رسیدیم.
در ابتداي مسير، حدود 15 دقيقه را صرف عوض كردن لباسهايمان می کنیم و از همین جا استتار را تمرین می کنیم. حال ساعت 10:30 صبح است و ما اولين قدم هايمان را به سمت كاسه ي گلستانك بر مي داريم.
در ابتداي مسير شيب تندی را پيش رو داشتيم. شيب تند بود و کوله ها بسیار سنگین و ما به خاطر همين بسيار كند حركت مي كرديم. بعد از گذشت حدود 20 دقيقه بر می گردم و به پشت سر خود نگاهي می اندازم. منظره زيبايي بود. در روبروي ما قله معروف آزاد كوه دلبري مي كرد و آن سوتر در سمت چپ روستاي نسن به ما خوش آمد مي گفت. هوا عالیست و باد دلنواز و آرامي می وزد. به حركت خود ادامه مي دهيم و به سرعت از جاده فاصله مي گرفتيم. در مسير حركت گل هاي شقايق و گياهان دارويي و معطر مانند (چاي كوهي و كاكوتی) زندگي را به ما جور ديگری نشان مي دادند.
بعد از 2 ساعت كوهپيمايي به لبه كاسه گلستانك رسيديم. گلستانک واقعا نام درستی براي این منطقه بود. در اين هنگام بود كه با منظره ي زيبايي رو به رو شديم و ناخواسته كوله ها را بر زمين گذاشتيم و با دوبين هاي عكاسي خود مشغول عكاسي شديم.
آن سوتر كارشناس برنامه (مرتضي اسلامي) با دوربين چشمي خود مشغول دوربین کشی شده بود. بعد از گذشت چند دقيقه، همه دوربين هاي عكاسي را كنار گذاشته و با دوربين هاي چشمي منطقه رصد مي كرديم. حدود 10 دقيقه بعد يكي از همسفران (پويان) كه بسيار تیزبین بود يك خرس مادر را همراه دو توله خود يافت و به ما نشان داد. البته تعدادي از بچه ها توانستند خرس مادر و توله هايش را مشاهده كنند.
نهار را در بالای کاسه گلستانک خورده و بعد از کمی استراحت، به سمت عمق كاسه گلستانك راهي شويم. كوله ها را بر دوش انداختيم و به سمت چادر محيط باني كه از بالا معلوم بود راهي شديم.
در ابتداي حركت هماي سعادت بالاي سر ما پرواز دلنشيني كرد و نوید روزی پربار را به ما داد. بعد از حدود 30/1ساعت پياده روي در يك شيب تند به مقصد نهايي خود رسيديم. 30 دقيقه اي را استراحت كرديم و بعد از آن به سرعت چادرهايمان را بر پا كرديم.
بعد از بر پا كردن چادر، كوله ها را سبك كرديم و راهی اولين كشف ها در منطقه شديم. مسير گشتمان را جوري تنظیم كرديم كه در پايان مسير به پاسگاه محيط باني برسيم و با محيط بانان زحمت كش گپي بزنيم.
در راه رسیدن به کلبه محیط بانی، مشغول دوربين كشي شديم و يك دسته 56 تايي مرال در سمت چپمان و كمي بالاتر از چادرهايمان ديديم. مشغول تماشای مرال ها شده بوديم كه ناگهان يكي از بچه ها در سمت دیگر، يك خرس مادر و دو توله اش را ديد. دوربين هايمان را از سمت مرال ها به سمت خرس ها حركت داديم و مشغول مشاهده خرس ها شديم زمان آن رسيده بود كه دل از اين جا بكنيم و به مسير خود ادامه دهيم كه ناگهان روبرويمان يك گراز و دو توله اش را ديديم هر چند در فاصله خيلي زيادي نسبت به ما بودند!
به حركت خود ادامه داديم و حدود 5 دقيقه مانده بود كه به پاسگاه محيط باني برسيم كه دليجه اي را رو به رويمان مشغول در جا بال زدن ديديم. چند دقيقه بعد به پاسگاه محيط باني رسيديم.
محيط بانان از ديدن ما خوشحال شدند و استقبال بسیار گرمی از ما كردند. از موقعيت منطقه و گونه هاي خاص براي ما سخن گفتند و ما هم به سخنان دل نشين ایشان گوش جان سپرده بوديم.
روز دوم:
ساعت 5/6 صبح است و ما با اعلام بیدار باش کیسه خوابها را ترک می کنیم. هدف ديدن مرال از نزديك است. در مسير گل ها و حشرات گوناگون و رنگي ديديم. همچنان به سمت مرال ها در حركتيم. زمان آن رسيده بود كه ديگر صحبت نكنيم و در سکوت مطلق حركت كنيم. حدود 200 متر را به صورت نشسته ادامه داديم و دقيقا بالاي سرمرال ها رسيديم ولي متاسفانه بعد از گرفتن چند عكس نگهبانان گله مرال ها ما را ديدند و به گله دستور حركت دادند و به سرعت گریختند. به سمت پايين دست رفتند و پشت تخته سنگ بسیار بزرگی پنهان شدند. ما نیز به دنبال آن مسير حركتمان را به سمت پايين دست یال تغيير داديم تا به نزديكي تخته سنگ رسيدیم، حال ما اين طرف تخته سنگ و مرال ها آن طرف بودند. با سرعت خيلي خيلي كم تخته سنگ را دور زديم و پشت سرمرال ها رسيديم و توانستيم عكس هاي خوبی از آن ها بگيريم.
در همین حین متوجه پرواز زیبای 2 دليجه بالاي سرمان و با فاصله خيلي كم از زمين شدیم. سپس كوله ها را برداشتيم و به سمت پاسگاه محيط باني حركت كرديم.
مشغول گفت و گو با محيط بانان شديم و صحبت از فيلم در جست و جوي پلنگ ايراني شد و رحمان اسحاقی و عمران شيخ الاسلام محیط بانانی که نقش به سزايي در تولید این فیلم مستند داشتند از خاطرات خود گفتند.
مشغول صحبت بودیم که یکی دیگر از محیط بانان توانای گلستانک آقای جعفر مقسم ما را صدا زد و خرس مادر و 2 توله اش را به ما نشان داد و تصمیم گرفتیم تا نزدیکی خرس ها برویم.
به سرعت به خرس ها نزديك شديم. حدود 5 دقيقه را در كوه دويديم كه متوجه يك خرس جوان كه تازه از خانواده اش جدا شده بود شديم. سريع نشستيم و مشغول تماشای خرس جوان شديم. بعد از چند دقيقه خرس متوجه حضور ما شد و روي دو پاي خود ايستاد و سپس به سرعت از ما دور شد و از یال كوه بالا رفت از دید ما خارج شد. اين در حالي بود كه خرس مادر در فاصله حدود 100 متري ما بود و خوشبختانه متوجه ما نشده بود. ما به سرعت به سمت خرس مادر و توله هايش حركت كرديم و دقيقا جوري موقعيت گرفتيم كه در فاصله حدودا 30 متري و بالاي سر خرس قرار گرفتيم و چند دقيقه اي مشغول عکاسی از خرس شديم تا زمانی كه خرس ماده و توله هايش از نظرمان دور شدند و به پشت یال كوه رفتند.
به سمت پاسگاه باز می گردیم. در مسير ابرهاي بسيار زيبا با كوه و خورشيد يكي شده بودند و به سرعت عقب نشيني كرده بود و اين ها همه دست به دست داده بودند تا ما از موقعيتمان كمال استفاده را ببريم. بعد از گذشت چند دقيقه به پاسگاه رسيديم و مدتي را استراحت كرديم. در اين زمان بود كه یکی از محيط بانان يك خرس مادر و 2 توله را كه مخالف جهت خرس های قبلی در حرکت بودند را به ما نشان داد. كمي نگاه كرديم و متوجه شديم يك خرس آن طرف تر به صورت انفرادي به چرا مشغول است. خرس تنها موهاي طلايي و زيبايي داشت.
ساعت 6 عصر بود و زمان آن رسيده كه با محيط بانان خداحافظي كنيم و به سمت چادرهايمان برگرديم. چون فردا زمان بازگشت بود با محيط بانان خداحافظي كرده و به سمت چادرهايمان به راه افتاديم.
روز سوم:
ساعت 7 صبح روز سوم است و با صداي سرپرست همه از خواب بيدار شده ايم. گله ای حدودا 150 تايي از مرال ها در پايين دست چادرها مشغول چرا بودند. ولي متاسفانه به علت تنگی زمان نتوانستيم به سمتشان برویم.
ساعت 9 صبح حرکت خود را برای بازگشت آغاز می کنیم. در طول مسیر چند دليجه بالاي سر ما پرواز مي كردند. دوباره گل ها و حشرات زیبا و اکنون با گذشت حدود 2 ساعت به لبه كاسه گلستانگ مي رسيم. در حالی که مشغول استراحت هستیم يك عقاب شاهي بالای سر ما قدرت خود را در اوج به نمایش گذاشته و ما را از دیدن شکوهش به وجد می آورد.
پس از صرف ناهار راهي شديم و به سمت جاده حركت كرديم. در مسیر يك هدهد (شانه به سر) از جلوي ما پرواز كرده و آنسوتر بر سنگی كنار هم نوع خود نشست و دلبري كرد! از هدهد دل كنديم و دوباره به راه خود ادامه داديم. گل هاي شقايق در باد مي رقصيدند و برای ما دست تکان می دادند.
دوباره چشمان به قله آزاد كوه افتاد و با او هم خداحافظي كرديم و به سمت وسيله نقليه مان حركت كرديم. لباس هاي استتار را عوض كرده و به كمك آقاي بافراني راننده خوبمان كوله ها را بر باربند ماشين بستيم وراه افتادیم.
در ادامه مسير طبق روال سفرها به جمع بندي سفر توسط همسفران، كارشناس و سرپرست برنامه پرداخته شد. مقصد نهایی ميدان آزادي تهران بود. كوله هاي سنگين شده از تجربه هايمان را بر دوش گذاشته و با یکديگر خداحافظي كرديم و اين چنين بود كه پرونده ي سفری ديگر از سفرهاي انجمن يوزپلنگ ایرانی بسته شد.
همسفران گلستانک: محمد گائینی، مرتضی اسلامی، اصغر بیات، علی رضا سلامت، کاوه فرزانه، محمد وحیدی شاد، امیرعلی بختیاری، محمدعلی رضوانی، مهدی جلال پور و پویان رجب زاده.